اینجا ایران است.
در آستانهی شب یلدا، در میان دود برخاسته از بامها،
و در گذر از کوچهها و پسکوچههای این شهر خاموش،
باز آن یخبندان همیشگی بر دهانها چنبره زده بود، امروز...
فارسي نامی است که اعراب از سر دشواری سر دادن واج پ بر روی زبان همیشه پارسی ما نهاده اند. چه شوم است در برابر این گناه آشکار، لب فرو بندیم و بدین ننگ تن دهیم.
چه خوش فرمود هر که فرمود: من در کشوری زندگی میکنم که زبانش «پارسی» است؛ ولی بدان «فارسی» میگویند چون عربی «پ» ندارد...
تلاش کنیم تا میتوانیم واژههای تازی را از پهرست واژگان خود دور سازیم.